دریاچه ی قو | ||
باور برای تو نگاهی تر نکردند گلی را قد تو پرپر نکردند «دل گنجشکها تُرد است» صد بار به مردم گفتم و باور نکردند [ سه شنبه 89/6/23 ] [ 1:59 عصر ] [ سید حبیب نظاری ]
[ نظرات () ]
سنگ چرا شعری نخوانم، سنگ باشم فقط ساکت بمانم، سنگ باشم نگاهم لهجهی گنجشک دارد چگونه میتوانم سنگ باشم؟ [ شنبه 89/6/13 ] [ 12:35 عصر ] [ سید حبیب نظاری ]
[ نظرات () ]
انسان تو میخواهی مرا انگار گنجشک نگاهم میکنی هر بار گنجشک... چه احساس عجیبی با تو دارم کمی انسانم و بسیار گنجشک [ یکشنبه 89/5/31 ] [ 10:8 صبح ] [ سید حبیب نظاری ]
[ نظرات () ]
جان مریم 1 برایش از غم دنیا بخوانی و از احساس آدم ها بخوانی دلش می خواست این گنجشک تنها برایش جان مریم را بخوانی 2 هم از شادی، هم از غم جان مریم! هم از باران نم نم... جان مریم! دل گنجشک ها تنگ است، ای کاش بخوانی جان مریم... ..................................جان مریم... [ سه شنبه 89/5/19 ] [ 11:41 صبح ] [ سید حبیب نظاری ]
[ نظرات () ]
پرشکسته
دو دست خالی ام را می پسندند دل پوشالی ام را می پسندند فقط گنجشک های پرشکسته شکسته بالی ام را می پسندند [ شنبه 89/5/2 ] [ 1:57 عصر ] [ سید حبیب نظاری ]
[ نظرات () ]
سفر
1 به من، غم های دنیا را سفر داد سفر، باران به چشمم بیشتر داد سفر می خواست من تنها بمانم سفر گنجشک ها را بال و پر داد 2 مرا دیوانه و شبگرد، او کرد مرا غمگین، مرا دلسرد، او کرد سفر، با دست خود گنجشک را برد به او نفرین .............. که هر چه کرد، او کرد ........................................................................ [ سه شنبه 89/4/1 ] [ 11:52 صبح ] [ سید حبیب نظاری ]
[ نظرات () ]
دوبیتی
نه تنها دامنت گنجشک دارد گل پیراهنت گنجشک دارد دوبیتی گفتنت را دوست دارم دوبیتی گفتنت گنجشک دارد [ چهارشنبه 89/3/19 ] [ 9:27 صبح ] [ سید حبیب نظاری ]
[ نظرات () ]
انسان
پر از احساس باران باشد اما... درختی در خیابان باشد اما... مرا بنویس:......................... ..............گنجشکی که یک عمر دلش می خواهد انسان باشد اما... [ پنج شنبه 89/2/30 ] [ 10:40 صبح ] [ سید حبیب نظاری ]
[ نظرات () ]
سه تا گنجشک نجیب و بی ریا بودیم اما... و با درد آشنا بودیم اما... منِ دلتنگ و باران و دوبیتی سه گنجشک رها بودیم اما:
[ چهارشنبه 89/2/1 ] [ 12:38 عصر ] [ سید حبیب نظاری ]
[ نظرات () ]
هر چه بی گنجشک باشم... .جهان ....چشم تری ...دارد که انگار...دل ناباوری دارد که انگار... .. ولی من، هر چه بی .. گنجشک باشم/ .............دلم بال و ... پری دارد ....................که انگار...
[ جمعه 89/1/20 ] [ 11:29 صبح ] [ سید حبیب نظاری ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |