سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دریاچه ی قو
 
قالب وبلاگ

گنجشک

سبک‌تر از تن باران، تن تو

و از گنجشک‌ها پر دامن تو

دوباره بوی گل پیچید، انگار

نسیمی رد شد از پیراهن تو


[ جمعه 90/12/19 ] [ 1:15 صبح ] [ سید حبیب نظاری ] [ نظرات () ]

زیاد گریه می‌کنم. گاهی با بهانه، گاهی بی‌بهانه. هر چند معتقدم که برای گریه همیشه بهانه هست، در روزگاری که هستیم.گاهی که بهانه کم دارم کافی است فقط به عکس کودکی کنار پدر شهیدش نگاه کنم تا چشم‌هایم تر شوند. به همین راحتی!

این عکس و این عکس همیشه بهانه‌های خوب من بوده‌اند. 

این روزها اما بهانه‌ی جدیدی به مجموعه‌ی بهانه‌های من افزوده شده است برای این که به حال خودم گریه کنم.

شهید احمدی روشن و گنجشکش

شهید احمدی روشن و گنجشکش

من و تکراری از «من، من...» مسافر!

من و آواری از ماندن مسافر!

تو و پرواز با بال شکسته

دل گنجشک‌ها روشن مسافر!

..................................................

عکس دیگری از شهید و گنجشکش

غزلی از محمد رضا وحید زاده

غزلی از علی محمد مودب

غزلی از میلاد عرفان پور

یک مثنوی از حامد حجتی

غزلی از سید محمد مهدی شفیعی

شعری از حسن صنوبری

نوشته‌ای از محمد حسین نیکزاد

غزلی از مهرداد قصری فر

شعری از عارفه دهقانی

دوبیتی‌های عاشورایی من در وبلاگ از این دست


[ یکشنبه 90/10/25 ] [ 10:4 صبح ] [ سید حبیب نظاری ] [ نظرات () ]

باران

گنجشکها

مروری تازه کن بال و پرت را

غم گنجشک‌های دفترت را

گریبان چاک کن، بگذار باران

بخواند زخم‌های پیکرت را

 

دوبیتی‌های عاشورایی بنده ار اینجا بخوانید


[ چهارشنبه 90/8/25 ] [ 10:56 صبح ] [ سید حبیب نظاری ] [ نظرات () ]

شب

گنجشک شب

صدای جیک‌جیکی نیست در شب

نمی‌دانستم این‌جا این‌قدر شب...

تو و گنجشک‌های خسته‌ی شهر

کجا آرام می‌گیرید هر شب؟

...............................................................

یک رباعی گنجشکی از بهرام نوری گندم آباد

و مهربانی‌ ژوهانس کلیماکوس عزیز

و لطف عباس معبودی نازنین


[ شنبه 90/7/16 ] [ 3:4 عصر ] [ سید حبیب نظاری ] [ نظرات () ]

من و گنجشک‌ها

من و گنجشک‌ها

تمام شب، به رسم مهربانی

کنار شـاخه‌های شـمعدانی

من و گنجشک‌ها ماندیم

 پس تو

اگر می‌خواستی می‌شد بمانی

....................................................................................

اول: برای دیدن عکس شکار گنجشک توسط قورباغه اینجا کلیک کنید.

دوم: برای خواندن گنجشک برفی من اینجا کلیک کنید.

سوم: چند دوبیتی از من در آنات.


[ شنبه 90/2/3 ] [ 8:8 عصر ] [ سید حبیب نظاری ] [ نظرات () ]

تیغ

 شکار گنجشک

کجایی؟ خسته‌ام از جستجو، تیغ!

بـه مـن از آخـرین باران بــگو، تـیغ!

پـُر از آواز گـنـجشـکان تشنه‌سـت

گـلویـم را نبـوسی بـی وضـو،تـیغ!

 

..........................................................................

اول: برای دیدن ادامه‌ی تصاویر و خواندن یک گزارش وحشتناک کلیک کنید

دوم: برای خواندن چند دوبیتی غیر گنجشکی از من کلیک کنید


[ دوشنبه 90/1/15 ] [ 2:56 عصر ] [ سید حبیب نظاری ] [ نظرات () ]

چشم

تو که پر داشتی از دیدن من

چه در سر داشتی از دیدن من؟

تو که گنجشک بودی، چشم خود را

چرا برداشتی از دیدن من؟


[ شنبه 89/11/30 ] [ 3:57 عصر ] [ سید حبیب نظاری ] [ نظرات () ]

دوبیتی

نمی‌گویم که مجنون تو هستیم

تو خون ما و ما خون تو هستیم

من و گنجشک‌ها امّا، دوبیتی!

به یک اندازه مدیون تو هستیم

............................................

لینک 1: گنجشک‌ها نمی‌میرند

لینک 2:قصه‌ی گنجشک فراموشکار


[ چهارشنبه 89/11/6 ] [ 9:11 صبح ] [ سید حبیب نظاری ] [ نظرات () ]

برف

دوستان عزیزم سلام! این روزها برف...

 

تو هم دیوانه‌ی گنجشک‌ها باش

پری بر شانه‌ی گنجشک‌ها باش

زمستان فصل ویرانی‌ست، ای برف!

به فکر لانه‌ی گنجشک‌ها باش


[ سه شنبه 89/10/28 ] [ 1:7 عصر ] [ سید حبیب نظاری ] [ نظرات () ]

نیزه

به نیزه می‌کشد دائم سرش را

دل از برگ گل نازک‌ترش را

به بوی لاله، گنجشک غریبی

تبرُّک می‌کند بال و پرش را


[ یکشنبه 89/9/28 ] [ 8:20 صبح ] [ سید حبیب نظاری ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 172
بازدید دیروز: 33
کل بازدیدها: 489479