دریاچه ی قو | ||
رود
تو احساس مرا دریاب، ای رود! لبم را تر نکن از آب، ای رود! تو که دستی نداری تا بیفتد به سوی خیمه ها بشتاب، ای رود! [ پنج شنبه 88/10/3 ] [ 2:13 عصر ] [ سید حبیب نظاری ]
[ نظرات () ]
تو... نه دو چشم خواهرم بارید و تو نه نگاه آخرم بارید و تو نه دلم یک خیمه آتش بود، باران! گلوی اصغرم بارید و تو نه [ چهارشنبه 88/10/2 ] [ 9:14 صبح ] [ سید حبیب نظاری ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |