دریاچه ی قو | ||
قناری به قناری زندگی ام محمد حسین در اعماق صدای تو غمی هست در آواز تو راز مبهمی هست قناری باش، اگر گفتند: آدم... بگو در هر قناری آدمی هست. [ یکشنبه 88/3/31 ] [ 9:35 صبح ] [ سید حبیب نظاری ]
[ نظرات () ]
مرغ دریا
به من یک آسمان آغوش می داد هزاران موج پولک پوش می داد دل من مرغ دریا بود، اما به آواز تو دریا گوش می داد. [ دوشنبه 88/3/25 ] [ 8:15 صبح ] [ سید حبیب نظاری ]
[ نظرات () ]
شهید
چرا مثل تو خاکستر نباشم به خون غلتیده و پرپر نباشم سرم را کاش یک خمپاره می برد که از یک نخل هم کمتر نباشم! [ سه شنبه 88/3/19 ] [ 2:16 عصر ] [ سید حبیب نظاری ]
[ نظرات () ]
اول: موسیقی متن وبلاگ را تقدیم می کنم به پنجه ی دوتارنواز دوست و استاد عزیزم، نویسنده ی پر تاب و توان، عبدالصالح پاک که افتخار همکاری با او را هم دارم. دوم: نمی زد چنگی و چنگی نمی خورد به ساز هیچ آهنگی نمی خورد دوتاری بودم اما نغمه ی من به درد هیچ دلتنگی نمی خورد سوم: نگاهم کی غریب و بی وطن شد؟ دلم کی لاله ی خونین بدن شد؟ سر از آوازهایم کی بریدند؟ گلویم کی شهید بی کفن شد؟ چهارم: سلام [ یکشنبه 88/3/10 ] [ 8:54 صبح ] [ سید حبیب نظاری ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |