دریاچه ی قو | ||
چتر 1 شمیم عَطر باقی مانده از تو یکی دو سطر باقی مانده از تو به باران های بی تو، دل نبستیم من و این چتر* باقی مانده از تو 2 من و
* در جایی که حتماً دیوان حضرت حافظ نیست خوانده ام: [ چهارشنبه 88/4/31 ] [ 12:20 عصر ] [ سید حبیب نظاری ]
[ نظرات () ]
باران 1 من و تو عاشقی گیتار باران دعا کن لااقل این بار باران- بشوید اشک را از گونه هامان ببند این چتر را، بگذار باران... 2 به من هرچند خندیدی که: باران... خودت با چشم خود دیدی که باران... نمی گیرم ولی از آسمان چشم ندارم هیچ تردیدی که باران... [ سه شنبه 88/4/23 ] [ 9:29 صبح ] [ سید حبیب نظاری ]
[ نظرات () ]
بی تفاوت نذر شهیدان 1 تو گرم رفتن و من بی تفاوت سر تو بی تن و من بی تفاوت دل من سنگ و تو مشتی پر و بال تو بر دوش من و من بی تفاوت 2 دوبیتی هم هوایی شد ولی من... شکست و کربلایی شد ولی من... زبس تاول به تاول از تو دم زد شهید شیمیایی شد ولی من... 3 ...ولی من ماندم و پرپر نگشتم ...ولی من هیچ خاکستر نگشتم تو مشتی استخوان برگشتی از خاک ولی من از خودم هم برنگشتم.
[ شنبه 88/4/13 ] [ 9:7 صبح ] [ سید حبیب نظاری ]
[ نظرات () ]
گنجشک ها 1 تو که هر شب غزل می خوانی از من نگاهت می شود بارانی از من مترسک نیستم، گنجشک ها را چرا بیهوده می ترسانی از من؟ 2 بگو گنجشک ها از من نترسند از این یک تکّه پیراهن نترسند بگو کاری ست زخم عشق، امّا برای عشق از مردن نترسند [ شنبه 88/4/6 ] [ 10:23 صبح ] [ سید حبیب نظاری ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |