دریاچه ی قو | ||
شهر آهن و دود به باران ها تنت را می فروشی؟ بهار دامنت را می فروشی؟ به گنجشکان شهر آهن و دود گل پیراهنت را می فروشی؟ [ سه شنبه 88/12/18 ] [ 9:25 صبح ] [ سید حبیب نظاری ]
[ نظرات () ]
من و تو مبادا دل سر رفتن بگیرد به شب، اندوه ما دامن بگیرد مبادا دست این مردم دوباره مرا از تو، تو را از من بگیرد [ سه شنبه 88/12/11 ] [ 8:42 صبح ] [ سید حبیب نظاری ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |