دردنامه ادبي سلام اي اهل ذوق با درايت کنيد از سست عنصرها برائت سهيل و ساعد و جبار و بيگي شده همراه با عمال ريگيدر اين مدت چه سختي ها که ديديم از اين عده چه تهمت ها شنيديم همان ها که به غايت سکه بردند از اين سفره ، زياد از وسع خوردند ... ولي در روزهاي امتحان ، آه نبوده با علي در کوفه همراه کساني که سمت ، بسيار دارند فقط با پول و لذت کار دارند يکيشان اهل بيعت با علي نيستدل شاعرنماها صيغلي نيستهمين فردا که شد آرام ، کشور همه آيند گرد بيت رهبر که : آقا ما رفيقيم و مريديم پيامت را به جان و دل شنيديم ...! بده تا مي تواني از صله جات بگو تحويلمان گيرند قضات ! زمانه آزموني دردناک استحقير سست عنصر، بيمناک استتو ديدي فاضل و افشين و جبار اميني راکعي ...رويم به ديوار پس از فرمايشات نغز رهبر که شد فصل الخطابي بهر کشورکماکان عامل تحريک گشتند
که با آشوبگر ، همداستانيم ! به نوعي همصدا با دشمنانيم تمام ماجرا اي کاش اين بود ... صفي از ناکسين و مارقين بود هنوز اينها به کار مکر و کيدند گهي مشغول ، با گيسوي زيدند هنوز از نهضت ما سهم خواهندجماعت سخت اندر اشتباهند دريغ از همصدايي با اجانب فغان از شاعران سخت کاسب ... خدايا دشمنان را خوارتر کن نظام عشق را ستوارتر کن مدير عرصه فرهنگ هشدار! نده باجي به اين قوم طلبکارکسي را رايزن فرهنگ کردند و عرصه بر اديبان ، تنگ کردند کساني را پياپي رتبه دادند کنار نامشان ، سخت ايستادند : که اينها صبغه و سرمايه هستندزمادر مهربانتر "دايه" هستند ...! ولي ديديم در وقت عمل ، آههمه با راديوي بيگانه ، همراه ...رواج کبر و ياس و خوف و تشويش بر آيد از همين عده ، کمابيش ...
فوق العاده بود
جدا اشعارتون زيبا هستند و خيلي به دل مينشينند
تمام سعي ام رو كردم كه كامنتم ادبي باشه.
تصوير اون گنجشكها هم به وجدم آورد.براي قناريتون هم ي ماشالا گفتيم.
سلام
.
تو نمي خواي آپ كني ؟!
زود باش بيا آپي دم!!!
عجيب دل بسته ايم اقا سيد.... پدرتان رو هم زيارت كرديم بيشتر دل بسته شديم
نمي خواي آپ كني مرديم از بس منتظر مونديم!!!
خب حالا كه آپ نمي كني من آپ مي كنم زود باش بياآپ كردم!!!
نگي نگفتي!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
سلام عزيز صميمي ...قوي سپيد ومهربان
چه دوبيتي هاي معطر ودلنشيني.....لذت بردم
برو تا اين حوالـــي بر نگردي
به اين آشفته حالي بر نگردي
بگير اين دل دل زخمي كز اينجا
تو هم ا دست خالي بر نگردي.......هاشمي زا ده..............آهسته وآرام چون هواي معطر گل در فضاي بي رياي خلوت تنهايم پيچيديوکوله باري عشق وصميميت ومحبت و يکرنگي برايم به ارمغان آورري..تهفه ايکه در هيچ بازار جهاني به عطر وزلالي ان يافت نميشود...باعث شکوفايي دلم وتعالي ونوانديشي در شعر هايم شدي....قلم وقدمت هميشه ايام سبز دوستيت پايدارار......................پيامت را که اينجا ميگذاريبه قلبم شکل دريا ميگذلريتوبا لطف وصفاي دلنشينتقدم بر ديــده ي ما ميگذاري
چشم عزيزم
به خدا اينقدر گرفتارم كه ... همين كه جواب محبت دوستان را ميدهم بايد كلاهم را بيندازم بالا( البته وقتي كه كسي سر كچلمونو نبينه)