• وبلاگ : درياچه ي قو
  • يادداشت : يک يادداشت محافظه کارانه
  • نظرات : 3 خصوصي ، 41 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3      >
     
    + محبوبه ي کلايي 
    اين تصوير بد جور دارد حرف مي زند؛ چيزهايي را دارد مي گويد که از گفتنش ترس داشتيد. شايد من خوب نميفهمم اين دردها را که مي گوييد و نمي گوييد؛ من يک عضو کوچک هستم که هيچ وقت نتوانستم مربي باشم.به گمان من عضوها هميشه عضو باقي مي مانند.عوض نمي شوند؛ هر چند گاهي سلامي را بي جواب مي گذارند اما مربي ها همواره برايشان بزرگ اند، خيلي بزرگ! و اين بزرگي را انگار از رَبِ درونشان مي گيرند..
    اين روزها درگير گلدان کاکتوسم هستم که با بي توجهي هاي مدام بدجور خشکي زدست، نگاهش که مي کنم ، به نظرم شبيه به کانونِ اين روزها مي آيد... دردناک است
    اماشنيده ام کاکتوس ها خوب (مي گيرند)؛ زنده مي شوند
    ...

    + عسكري 
    سلام سيد! نمي دانم . من هم نمي دانم چرا اين طور شده ايم.انگار همه دوست داريم يك جورهايي گم و گور شويم.نمي دانم چرا اين اپيدمي گرفتار همه ي ما شده است. شايد نياز به يك پژوهشي درست و حسابي داشته باشد. راستي روزگارت سرشار از شعر و موسيقي باد.
    متاع کفر و دين بي مشتري نيست

    گروهي اين گروهي آن پسندند

    خدايا ! قوت قلبي به ما عطا کن که هيچ چيز ما را از حقيقتي که به تو بر مي گردد، دور نکند . اين پيام با احترام تقديم مي شود به همه ي مربيان و کارشناساني که ساليان سال در شهر من براي همشهري هاي کوچک من زحمت کشيدند ، خانم رامادان، خانم عيسي آبادي ،خانم خليفي، آقاي نظاري ... همه ي آنهايي که نيستند و همه ي آنهايي که هستند
    روزها مي گذرد، کسي از ميان ما مي رود... و ما به جاي خالي اش عادت مي کنيم. اين عادت، اين فراموشي، دردي است که مبتلايش هستيم؛ بي خبر از آن که هر رفتني، تلخي اي دارد تحمل ناپذير.
    هرگاه به چيزهايي که نبايد، عادت کرديم، مرگ خاموش مان فرارسيده است.
    سلام سيد حبيب عزيز من!
    ياداشت شما را که از سر درد و عشق نوشته شده بود خواندم. وصف حال همه ي ما است. چه آسان همکاران را از دست مي دهيم و چه آسان آن ها را به فراموشي مي سپاريم. خيلي ها که خواسته و ناخواسته در سنگر اول کانون کار کرده اند، شعرها سروده اند، داستان ها نوشته اند و به نوعي چراغ کانون را روشن نگه داشته اند حالا دل کندن از آن هم براي آن ها بسيار سخت و دشوار است. وبلاگ استان ها هيچ کدام از موفقيت هاي شاعران و نويسندگانش را پوشش نمي دهد. دليلش را به خدا من نمي دانم. اميدوارم اين رويه کنار گذاشته شود و همچنان هنرمندان و فرهيختگان کانون با خيال آسوده و راحت به توليد فرهنگ و هنر مشغول شوند. آن روز خوب فراخواهد رسيد. انشاالله
     <      1   2   3      >