حبيب عزيز!سلام و ارادت !چقدر پيدا كردن همديگر برايمان سخت شده است.شايد ديگران خنده شان بگير دبه اين حرف.با اين همه پيشرفت علم وتكنولوژي ،و اينترنت،دوتا انسان نمي توانند همديگر راپيدا كنند.(وا...خنده دار است.)
حبيب عزيز!بعضي وقت ها پيدا نبودن ها و پيدا نكردن ها ،يك حس خوبي دارد.مثل وقتي توي مجلسي هستي كه دوست داري آن ته ته مجلس بنشيني و كسي كار به كارت نداشته باشد.مثل من كه دوست ندارم هيچ كس بداند چه شكلي هستم.چه جوري هستم.
حبيب عزيز!دلتنگي ها مگر چقدر هستند.اين روزها ،دلتنگي خوبي برايم ميسر نمي شود.تا باراني بيايد و من احساساتي بشوم،شاعر بشوم،شمالي بشوم،مازندراني بشوم،...تنها بشوم ...و بعد باران بيايد و دلتنگي در من شروع بشود...حالا تو حساب كن با اين همه ديوار ي كه در خلوت آسمان من است،مي شود خودت باشي.
حبيب عزيز!تو شايد بداني كه سخت به دوستانم دلبسته مي شوم.واگر اين دلبستگي زياد باشد،ديگر هم خودرا از ياد مي برم و هم دوستان خودرا.
حبيب عزيز!بر من خرده مگير!مازندراني ها را به سادگي شان ببخش.
حبيب عزيز!دوهفته اي بود كه به شمال رفته بودم و مثل هميشه از همه چيز و از همه كس نا خبر...پيغام دلتنگي ات را ديدم و هزار بار خواندم.
اگر اجازه دهي مي خواهم چند شعر از شمارا در سوردار زينت بخش نمايم.
من هميشه عاشق خودت وشعرهاي زيبايت هستم.به خانواده ي محترم ،سلام گرم مارا برسان.
بيش از اين عرضي نيست،به جز....
ارادتمندو دوستدار شمالي شما:علي رضا حكمتي