• وبلاگ : درياچه ي قو
  • يادداشت : همه ي آدينه ها تو
  • نظرات : 1 خصوصي ، 33 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    به 25 سالگيم

    به بغض هايم

    به کوچه هاي خاکي کودکيم

    به کيک هاي تلخ

    به شمع هاي فوت نشده

    ----------------------------

    پشت خودم پنهان شده ام

    پشت لباسم

    که نمناکي دلم را

    خوب ميشناسد

    بي کس تر از بغض هايمم

    که...

    و

    دستي نيست

    تا

    قطره هايم را

    ناز کند

    تا

    من

    آرام

    نريزم

    توي

    هق هق

    ي

    که فوت

    مي شود

    روي

    کيک

    25 سالگي ام

    و هيچ

    عکسي

    هم

    حا فظه اش کار نميکند

    دختري که

    در

    23

    شهريور

    زار زار

    مي گريد

    مادر را

    درد را

    قابله را

    خون را

    طالع سگيش را

    ***

    25 ساله عروسک ميخواهد

    عروسکي که بوي ياس بدهد

    بوي آغوش پدر بزرگ

    نوستالوژي کودکيش را

    تا او خودش را

    توي بغلش

    گم گور کند

    گم گور شود در

    پس کوچه هاي

    تنهاييش را

    زار زار

    بغض بزند

    هق کند چشمش را

    زانو بزند

    غرورشکسته اش را......

    له بميرد

    عروسک

    خاله

    نه

    مادرش

    شود

    بگذاردش

    روي پايش

    برايش

    لا لايي

    بخواند

    تمام

    کودکي

    نکرده اش را

    دل درد

    بگيرد

    عق بزند

    تمام

    درد ها را

    شايد

    سر

    دلش

    سبک شود

    شايد

    کسي

    چاقويي

    به

    دستش بدهد

    تا

    رگ

    کيک

    25 سالگيش را

    بزند

    کيک بميرد

    شمع

    خاموش

    شود

    براي

    شادي روح

    کيک هاي

    تکه شده

    فاتحمه الص...

    ****

    اينجا

    گوساله

    گاو

    نميشود

    تا

    قبرت را

    ليس بزند

    آسوده

    بمير..........