"بيت الحسين را چنين سرود"
اندوه ي با روزنه هاي نور در امتداد
اندوه...
چون اتاق... و ناگهاني و کبوتري آشيانه کرده
ناگهاني درختي و سالياني است روئيده
او:برگ: زردي نارنجي... و... حال: رفته ي رفته ...
سبز ...
شمع هاي بي زبان و خداي خاموشي ...
شمع ها با چشمي و چهره ي نوراني ...
چه ساده مي توان اتاق را سرود...
و ايمان را بي تماشا نشست ...
ايمان را چون کبوتري ناخوانده
سپيدي
سرخي
سبز
توامان سادگي و
بزرگي
اتاق کوچک و
دريچه، دريچه
سايه روشن ...
مهرباني
بوي حضور
چشايي شوري / ... شوق
لحن / زيبايي نور ...
چه ساده مي توان در تنگناي اتاق سرود ...
وبه بي مقداري واژه ها افزود ...