• وبلاگ : درياچه ي قو
  • يادداشت : سفر
  • نظرات : 4 خصوصي ، 40 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3      >
     
    + راضيه معلم 

    سلام.نفس واژه هاتون گرم.يه سري به دل ترانه ماهم بزنيد.

    khodayegholabii.mihanblog.com

    سلام!

    سيدجان خوبي؟

    چرا زياد آمدم ولي دريچه ي نظرات باز نشد!

    با اشعار شما زندگي مي كنم.

    + آينه 

    وطن را تا كن و در ساك بگذار

    سفر.....................................

    چقدر اين روز ها هواي سفر دارم...فرقي ندارد كجا...فرقي ندارد با فانوس يا ...

    هواي گريختن دارم و كسي كه مي گريزد از گم شدن نمي ترسد.

    اصلا هواي گم شدن دارم...شايد!

    + خانم ادبي بعد از اين 

    آقاي نظاري سلام! حكيمي ام، همون رضيه حكيمي كه يه روز از روزاي نوجوونيش پاگذاشت تو مركز4وشد عضو فعال كانون.

    يادش به خير الآن 9سال از اون روزا ميگذره و حالا رضيه حكيمي رو آوردن تو كانون كه بشه خانم ادبي!(البته اگه قبولش كننو نگن كه هنوز كوچيكه واسه مربي بودن). آقاي نظاري اين روزا،اين روزايي كه مي يام كانون، روزاي دلنشينو لذت بخشيه. به هر طرف كه نگاه مي كنم ياد خاطره اي مي افتم، ياد روزي،دوستي،اتفاقي، مسابقه اي،جشني...

    خوش اون روزها كه صبح كله ي سحر مي رفتم مي نشستم تو كانون كتاب مي خوندم. چراغ ها هنوز خاموش بودو آقاي آيين پور تازه از نونوايي برگشته بود. يادم نمي ره اولين مسابقه اي كه رفتم؛ سال اول عضويتم بود، كتابخواني تهران با خانم اربابيونو خانم رنجبرو خانم دلپسند. دوم شدم .خودم كه نمي دونستم چي كار كردم اون روزا هنوز تو باغ نبودم. وقتي برگشتم مركز ،با ديدن خوشحالي مربيا چشام داشت از حدقه در مي آمد.بهم چايي دادن!!!

    آقاي نظاري اگه بدوني چقدر دلم واسه دلگشا تنگ شده، واسه مركز آموزش ، واسه آفرينشها،واسه...دلم لك زده واسه لحظه هاي عضويتم...شما كه خودت استادي من برا كي دارم ميگم ؟! آخ كه چقدر حرف مي شه زد از لحظه لحظه ي كانوني بودن!

    خدايا شكرت!

    (ببخشيد اصلا شبيه كامنت نبود)

    يا حق

    سلام حبيبو

    خوبي جون

    از اينكه به من هنوز لينك ندادي ممنونتم.

    اگر با من نبودش هيچ ميلي ...

    راستي يكي دو بار براي آخوندي كامنت گذاشتم اما دريغ از يه سلام خشك و خالي.

    از كوچكي به كسي كه جواب سلاممو نمي داد بدم ميومد. ديدي بعضيا چون فكر مي كنن بزرگن جواب سلام بچه ها را نمي دن. از اونا نفرت پيدا مي كردم.

    حالا هم اگه برا كسي پيغام بذارم و جواب نده ...

    وطن را تا كن و ...

    سيد جان

    شعرات بد جوري خرابم مي كنه.

    ها؟ ... آره همون كه مي گي

    داغونتم به خدا

    من تا ابد خواهم مرد
    در ثانيه ها کلمات
    گياه رود
    در خاک نسيم ماه
    کودکي حالا
    ...
    بي هوده برايم گوري مسازيد
    هيوا مسيح
    (آپ کردم از اريش فريد.منتظر حضور گرمت هستم))
    + سعيدي راد 

    سلام بر بابا حبيب اهوازي!...

    شعر محشري بود.

    سلام آقاي نظاري عزيز

    ممنون از حضورتون وبلاگم رو منور كرديد

    لينكتون كردم با اجازه

    ياعلي

    سلام جناب ، متاسفانه من سرايشي محدود دارم و روزي يك شعر در توانم نيست . مي بخشيد كه در ماه گذشته يك شعر در وبم گذاشته ام. متاسفانه هر كس به آنچه دارد ، قانع است و من نيز به ماهي يك شعر .

    موفق باشيد و ممنون از دعوتتان . شعرتان هم زيبا بود

    سلام گرامي
    ممنون از حضورتون عزيز
    هميشه هايت مهر و مهرباني
    وطن را تا کن و در ساک بگذار
    کوتاه و سرشار از تمام دردها و کوچ ها
    تا ديداري دوباره

    ارادتمند

    سفر مثل سر زدن به لحظه هاي درياچه ي قو كوتاه و شاعرانه است از اين همه زيبايي لبريز شديم

    سلام و درود

    هميشه دوبيتي هاي شما ريتمي هماهنگ و محتوايي ناب داشته و دارد

    به اينگونه سرودنتان غبطه مي خورم

    سلام سيد جان بازم مثل هميشه زيبا مينويسى

    من و تو قصد برگشتن نداريم

    وطن را تا کن و در ساک بگذار

    سفر دل كندن از خاك ....
     <      1   2   3      >