• وبلاگ : درياچه ي قو
  • يادداشت : يک يادداشت محافظه کارانه
  • نظرات : 3 خصوصي ، 41 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + حکايه 
    هميني که هست سيدجان! از دست کسي کاري برنمي آيد. هميشه روزهاي گذشته هرچند و دشوار و رنج آور بوده باشد، به ياد آوردن آن شادي بخش است. چه روزها و چه شب هاي باشکوهي داشتيم. اتاق زير پله ي کانون را که يادت هست؟ قدم زدن هايمان در خيابان انقلاب در ميان انبوه کتاب ها که يادت هست؟ يادت هست چقدر خوشبخت بوديم؟ حالا هم دلم آن روزها را مي خواهد. نشستن توي خياط مرکز آموزش و تا پاسي از شب حرف زدن حرف زدن و حرف زدن!
    دلم براي مجيد، سياوش، عابدي، حاتمي، الله وردي زاده و... بسيار تنگ شده است.