محمد کيست ؟جان را قره العينکمان ابروي بزم قاب قوسين
دو چشم روشن ارباب بينشگل بستانسراي آفرينش
دلش از معرفت بر اوج افلاکزبانش در مقان ما عرفناک
از آن مي داشت آدم دانه را دوست که از جان خوشه چين خرمن اوست
به کشتي نوح اگر شد صاحب عهدولي نسبت به او طفليست در مهد
اگر يعقوب از او بويي شنيديچو گل پيراهن يوسف دريدي
به جان شد يوسف مصري غلامش
عزيز مصر از آن گرديد نامش
عيد مبارک