آفتاب و ماهتابم روي توست تا نه بينم روي تو آرام نيست ليلة القدرم همين گيسوي توست زلف تو دارد مرا در پيچ و تاب پشت من خم از خم ابروي توست کار ديگر را ندانم هيچ کار کار من اي دوست جستجوي توست روي هرکس سوي چيزي ديگر است
روي من اي يار نيکو سوي توست غير ذکر دوست لا طايل بود ذکر من اي يار گفتگوي توست قبله عالم همين کعبه بود «قادري» را کعبه باللّه کوي توست کاش آقاي احمدي نژاد بعد از همه اتهاماتي که از عهده پاسخ بر نيامده اند خود را در معرض اتهام سرقت ادبي قرار نمي دادند.اين دومين بار است که با شعر خواني خود به ساحت شعرا جسارت مي کنند و با خواندن ابياتي که گفتنش مستلزم طي مراحلي در عرفان نظري و عملي است اهل کلام را به جستجوي صاحبان اصلي ابيات تحريک مي کنند.همه دوستان احتمالا با ديوان دارا شکوه «قادري» و تاثير پذيري وي از عرفان هندي و همچنين از اوپانيشاد آشنايي دارند.جالب است که آقاي احمدي نژاد به شاعران سلسله قادريه علاقه نشان مي دهند و لابد واسطه اين توسل هم بايد آقاي مشائي باشد.البته ابيات را برايشان دستکاري کرده اند اما اهل بخيه به اين راحتي ها تسليم حجاب مقام(؟!) نمي شوند. محمدعلي محمدي (م.ريحان) آماده مناظره در مورد شباهت اين توسل هاي مستقيم و غير مستقيم به عرفان هندي با روند ورود اسرائيليات به عرفان و تصوف ايراني اسلامي در قرنهاي پنجم تا هشتم.