سلام
راستي يادم رفت من جمشيد عباسي ام نه عباس جمشيدي
آقاي نظاري خسته نباشي هركجا كه هستي دلت شاد و سرت سبز باشه.
بيشتر تورا باشعر : اي شهر بي بهار و كبوتر رها شده ...
به ياد مي آورم اما انگار به روايت تصويرت خيلي زود و باور نكردني جو گندمي شده اي!
دستت و ذهنت پر و دلت خالي از خيلي چيزها جز محبت و عشق باد
باور كنيم
عاشقان حقيقي در عالم شهدا هستند .
سلام سيد
نبينم عاشق باشي ولي پكر و درهم و دلتنگ!
لطف كردي كه سرزدي . سرفرصت درياچه ي قويت را پيوند مي زنم به شعر جنگ .
راستش من هم دلتنگتم اما چه مي شود كرد ؟ بايد ساخت . دوستت دارم و به اميد ديدار