خبر...خبر!!!
غزل ميني مالي قديمي -1380-از جناب آقاي "آرش آذر پيک"
-بنيان گذار مکتب عريان- با عنوان "گوگوش" که اخيرٍٍٍٍا توسط بعضي از نادوستان مورد
سرقت ادبي قرار گرفته!!!
زن با صداي گيتار پرواز مي كند،زن با صداي گيتار
بيهوش مي شود
زن فكر ميكند كه يكي از ستاره هاست،روزي شبيه خانم گوگوش مي
شود
دنياي مرد آينه ي روز نامه هاست امروز روي متن مونيكاست خط به
خط
غافل از آنكه دفتر كاخ سفيد او فردا سياه مشق شب بوش مي شود
شبها
كه مرد اين خبر تلخ سوخته تنها ميان آبي زن غوطه مي خورد
زن گريه ميكند كه
چرا دارد اين چنين بي آنكه خود بخواهد آغوش مي شود
وقتي كه شعله هاي سياه غم
و جنون يكباره سيم آخر را پاره ميكنند
او عكس نيمه اي كه ستاره شده ست را بر
سينه مي فشاردوخاموش مي شود
چشمان زن روي تلفن خيره مانده اند عصيان براي يك
خبر ناگهان كه باز
آرام روي بستر خواب ستاره ها ديوار موش مي شود و گوش مي
شود
در امتداد شب، زن تنها،پياده رو نه راه پيش دارد نه راه پس
فقط
هي قطره قطره در خود فرياد مي زند حتي ستاره نيز فراموش مي
شود.
نظر شما در مورد اين اقدام چيه؟