سلام سيد حبيب عزيز!نامه ات را دريافت كردم و من نيز اين باور را دارم كه روزي همه چيز تمام خواهد شد و هيچ رودخانه اي به ياد ما نخواهدخروشيد. هيچ مرغ عشقي به ياد ما نخواهد خواند و بر ما هيچ نسيمي نخواهد وزيد و جالبتر از آن هيچ دلي به ياد ما نخواهد لرزيد. اما همه ي اينها قابل تحمل است و هر دردي را كه بر جسم و روح ما چنگ بيندازد، آن را در سكوت تحمل خواهيم كرد و آن را همچون راز عشق كه بالاتر از آن رازي در دنيا وجود ندارد در دل خودمان نگه خواهيم داشت.سيد عزيز! اما درد و رنج دوستاني را كه هر روز از اطرافمان كم و صدايشان قطع مي شود و يا صدمه اي مي بينند را نميتوانيم تحمل كنيم و خيلي زود فرياد بر مي آوريم و به خاطر او دلمان مي لرزد و اشکمان جاري ميشود. پس براي ما هيچ تفاوتي ندارد كه زود به دنيا بياييم و يا خيلي دير. ما هر زمان كه پا به روي اين كره خاكي بگذاريم همين خواهيم بود كه هستيم. چون سلسله ي رنج انساني تمامي ندارد. انسان از روز ازل تا ابد در رنج غوطه خواهد خورد. نمي دانم چرا وسعت شادي دنياي ما خيلي كوچك و زود گذر ولي وسعت درد و رنج آن بسيار گسترده و ماندني است. هيچ وقت شنيده ايد شادي را به دريا يا به اقيانوس و يا حتي به رود خانه تشبيه كنند؟!! ولي كلمه هاي درياي غم خوراك روزانه ي ما است و گاهي بدنبال بهانه اي مي گرديم كه رنج بكشيم و اشك بريزيم !شما راست مي گوييد، حتي تجسم كردن چشمان منتظر كودكي براي به آغوش كشيدن پدر نيز سخت است. چه رسد به دردي كه پدر ديگر باز نخواهد گشت و تا دنيا دنياست از آغوش گرم او محروم خواهد بود .دركنار آن بي پناهي مادر نيز غم جانفرسايي است كه به درد هاي كودك اضافه شده است.سيد عزيز! يادگرفتيم كساني را كه در كنارمان هستند و نفس مي كشند و با ما خاطره مي سازند را ناديده بگيريم و حتي گاهي دلشان را هم بشكنيم و خاطرشان را آزرده كنيم. وگاه تا آنجا پيش مي رويم كه زندگي او را كه عزيز ما است به تاراج مي بريم و آن را براي او تلخ و ناگوار ميكنيم وحتي براي لحظه اي به اين فکر نمي کنيم که با او چه کرده ايم.سيد خوب من! تا زماني كه مافقط خود را نبينيم و دست از خودخواهي هاي خودمان برنداريم و به زندگي ديگران نيش نزنيم، تفاوتي ندارد كه دير به دنيا بياييم يا زود.مهم آن است كه هر زمان كه به دنيا بياييم قدر داشته هاي خودمان را بدانيم .