با سلام و احترام خيلي زيبا و احساسي بود انشائ الله با شهدا محشور شويد.در ضمن من شما را لينك ميكنم شما هم اگه دوست داشتيد يه سر به ما بزنيد و از نظراتتون بهره مندمون كنيد.التماس دعا
خدا نگه دار شما
شعر هاي زيبايتان را خواندم . متاسفانه قسمت نظر دادن براي شعر باران باز نشد ، لذا در اين قسمت مينويسم .
شعرتان واقا باراني بود يعني به همان لطافت و تازگي ..
از بيان و زبانتان در شعر لذت بردم .موفق باشيد با سپاس از شما براي ديدارتان و دعوتتان .
سلام آقاي درياچه قو. خوبيد؟ برگه اي دستنويس ديديم چندروز پيش كه رويش نوشته شده بود:
دلت را يك پرستو كرده بودي...
............
به جاي قهوه فنجان مرا كاش
پر از درياچه قو كرده بودي..
و سه چهار رباعي ديگر
امروز هم آمديم مشق هاي عقب مانده مان را بنويسيم و بخوانيم... پيوستگي رباعي سوم با دوم زيبا بود و به نظرمان آمد رباعي دوم اينطوري هم قشنگ مي شد:
دوبيتي هم هوايي شد ولي من
شكست و كربلايي شد ولي من
چنان تاول به تاول از تو دم زد
رباعي شيميايي شد ولي من...
ضمنا ما كماكان دستمان به نوشتن نمي رود و دل خوشيم به همين خواندن ها.
سلام
ممنونم اقاي نظاري عزيز شما لطف بسيار داريد
كاش شعر هاي قشنگتان را توي وب بگذاريد. ادم برفي ها يتان خيلي ماهند.
صوفيان حيران
صوفيان تنها
چه سماعي دارد پنکه سقفي ما !
هو هوي يکدست پنکه هاي سقفي ، ظهر هاي تابستان در من احساس آرامش و آسايش مي ريخت . مادرم مي گفت : سه برادرند که هميشه دنبال هم مي دوند ، ولي به هم نمي رسند ! آن سه برادر با خرقه هاي سفيدشان هنوز هم مي دوند و به هم نمي رسند ، اما آن صداي آرام بخش بسيار دويده است و از من دور شده است
وبلاگ كانون شعر و ادب دانشگاه شاهد راه اندازي شد:
http://shabakieh.blogfa.com
لطفا بازديد بفرماييد.
هو
قو هميشه زيباست
مخصوصا اگر پرهاش مزين به شعر باشه
طبعتان هميشه روان
سيد علوي