• وبلاگ : درياچه ي قو
  • يادداشت : چرا
  • نظرات : 4 خصوصي ، 32 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    همين امشب بود. گفتم جعفر، باور کن داستان به همين کتاب داستانها ختم نمي شود. کلاغ قصه همه جا هست. گاهي توي يک شعر. گاهي توي يک خاطره . گاهي توي يک فيلم.
    اما گاهي توي يکي از همين داستانها که اسم در کرده اند کلاغ قصه را نمي بينيم.
    گفتم ببين، قصه هر جا باشد يک اثر واحد دارد. و همين اثر واحدي که ما در شعر و نثر و شام و عصر مي يابيم، نشان مي دهد که داستان يک واقعيت است و دارد جاهاي مختلف خودش را نشان مي دهد.
    نپذيرفت. يا پذيرفت و فقط گفت باشه.
    حالا چشم مي گردانم توي شعرها، داستان ببينم. راستش توي اين دو بيتي کم ديدم اثرش را. نمي دانم چرا. شايد به جاي کلاغ قصه بايد به دنبال کبوتر شعر باشم.
    اين روزها کلاغي شده ام اما...
    حضورتان ذوق زده ام کرد.
    چه شد سر از مهدکودک من در آورديد؟