سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دریاچه ی قو
 
قالب وبلاگ

پیراهن تو

1

به تن کرده مرا پیراهن تو

شبیه سایه­ ها، پیراهن تو

نبودی، بادها رقصیده بودند

تمام عمر با پیراهن تو

2

نرقصیده است با رقصیدن تو

جدا کرده تنم را از تن تو

مرا یک عمر از تو دور کرده است

گلایه دارم از پیراهن تو


[ شنبه 88/6/28 ] [ 10:42 صبح ] [ سید حبیب نظاری ] [ نظرات () ]

مترسک

1

نمی ماند تناور شانه ی من

فرو می ریزد آخر شانه ی من

مترسک هستم و بار گرانی ست

پر گنجشک ها بر شانه ی من

2

به یک رنگی تظاهر کرده بودند

حیاط خانه را پر کرده بودند

تو بودی، آن همه گنجشک اما

مرا بی تو تصور کرده بودند.


[ دوشنبه 88/6/16 ] [ 11:26 صبح ] [ سید حبیب نظاری ] [ نظرات () ]

گنجشک ها

 

1

هوا سرد و... پر گنجشک ها خیس

دو هم درد و... پر گنجشک ها خیس

تمام شهر، ما را زیر باران

رها کرد و...

            پر گنجشک ها خیس

2

من و تو تا کجا بی چکمه و چتر؟

دو در باران رها، بی چکمه و چتر

یکی از عابران حتا نپرسید:

چرا تنها، چرا بی چکمه و چتر؟


[ چهارشنبه 88/6/4 ] [ 9:49 صبح ] [ سید حبیب نظاری ] [ نظرات () ]


.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 81
بازدید دیروز: 65
کل بازدیدها: 482024