• وبلاگ : درياچه ي قو
  • يادداشت : بيا
  • نظرات : 22 خصوصي ، 56 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2   3   4      >
     

    سلام و درود [گل][گل]

    وبلاگ زيبايي داريد و از سروده هاي شما لذت بردم خوشحال مي شوم به من هم سر بزنيد


    آ ب

    آه . . .


    درود آقاي نظاري

    دوبيتي هاتون رو خوندم . همشو قشنگ بودن

    اين يکي خيلي به دلم نشست

    تو که پر داشتي از ديدن من

    چه در سر داشتي از ديدن من؟

    تو که گنجشک بودي، چشم خود را

    چرا برداشتي از ديدن من؟

    شاد باشيد..



    سلام دوست من

    يادم هست که يکبار آمدم و حدس مي زنم که کامنتي گذاشتم...اما الان نديدم... اگر نگذاشته ام ببخشيد... اين ديرکرد را در پاسخ محبتتان ببخشيد...

    از دوستان تعريفتان را شنيده ام و مشتاق ديدار و خواندن بيشترتان شده ام.. پس باز سر خواهم زد

    درود بر شما با اين مطلب خوب و تلنگري در و حتا اين هم


    اين شب ها گنجشکيم

    هوايمان را داشته باش


    درياچه قو..! زيبا کناري است براي جان.

    ميبرد آدم را سوي آب و آيينه

    سپيدي و روشنايي

    رهايي . پرواز..

    همواره در جريان باد روشناي دلتان.

    و چه خوب کلامي است. سلام.

    سلام و تبريک.

    با غزلي براي امام حسن (ع) به روزم.


    با يد که ساخت گنبد او را در آسمان

    بايد که کرد دست ملک را مناره اش

    منتظرم.

    سلام .... درود

    به شغري از نصرت الله مسغودي به روزم
    سلام
    قدرتان روشن
    ...
    "خجالت مي کشم شعري بنويسم ... "

    با سلام

    کار قشنگ و زيبا و عميقي بود



    کااش گنجشک ها هميشه زير باران باشند ولي منت چتري که آنها را خيس مي کند نکشند.

    با تشکر از دعوت پر مهر شما


    سلام بردوست

    عبادات قبول

    دعوتي به يك غزل رمضاني...

    چقدر گنجشک باران است اينجا ..
    مخصوصا آن آخري ،
    قانون اينجا دل کندنِ... زيباترين لحظات اينجارو دل بريدن ها ميسازه... باهر دل کندن به معشوقت نزديک و نزديک و نزديک تر ميشي ... اينه قانون دنيا...

    وبلاگمو بروز کردم... باشدکه رستگار شويم...!
    ااا...منو بدعادت کردينا....سلام يادم رفت خب
    سلام!
    + وحيد برزگر قهفرخي 


    سلام راستي من تمام دوبيتي هاي اون روزها را بجز اين دوبيتي که برام گذاشته بودي را دارم يهو ياد اون روزگار افتادم اون شبي که ساعت 2.5 رسيدي من بيدار بودم و شعر ميگفتم يادش بخير يادش بخير بي اندازه دلتنگتم

       1   2   3   4      >