• وبلاگ : درياچه ي قو
  • يادداشت : نگاه
  • نظرات : 1 خصوصي ، 34 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2   3      >
     
    چايكوفسكي را نه نمي شناسم متاسفانه !
    كاش پيدا كنم كتابهايتان را !
    اين يكي هم عالي بود ! ممنون .
    + س.ا 
    صبح است ساقيا قدحي پرشراب کن...
    + عبدي 
    راستي عكس گنجشك ها ي نتردام را ديدم و خيلي لذت بردم.اگر در كشور ما هم اين طور بود كه گنجشك ها اين همه به آدم ها نزديك مي شدند لازم نبود من دوران كودكي ام اين قدر زحمت بكشم و گنجشك اسير كنم تا از نزديك ببينمشان
    + صديقه حسن زاده 

    سلام و خيلي زيبا و دلنشين ...

    زنده باد

    سلام

    از اين که دوبيتي هايت روز به روز بهتر مي شود حظ مي برم.

    ولي منظور پيامتان را نگرفتم.

    درود

    سلام . حبيب خيلي دلم برات تنگ شده خيلي رفيق

    هميشه هايتان گنجشک باران.

    + شاملو 
    چرا مي آييد پيغام نمي گذاريد؟

    مرا بايد چو مو مي آفريدند
    پريشان ، باد- پو مي آفريدند
    تمام آسمان چشم عقابي ست
    مرا اي کاش قو مي آفريدند.


    * براي سيد "حبيب نظاري" و "پرنده اي که در اين وبلاگ غريب مانده است" !

    سلام

    زياد نگران نباش !!

    سعي مي کنم توي اولين پست دوبيتي بذارم

    تا دوباره آمدن ...بدرود

    استاد بزرگوار و عزيز سلام

    "قنوت قافيه ها" با غزلي بروز است و چشم به راهتان.

    بعد از مدتها باز سري به اين حقير بزنيد. خوشحال خواهم شد.
    سلام
    1...
    2...
    3...

    به روزم و چشم براه چشمهايتان

    مطالبات فرهنگي مردم قم از رهبري:
    http://nasehin89.blogfa.com/post-21.aspx


    با سلام

    هنرمند گرامي از شما دعوت مي شود آثار ارزنده ي خود در زمينه ي شعر و داستان در رابطه با شخصيت و سيره ي حضرت علي (ع) و به ويژه پيام غدير را به دبيرخانه ي دهمين کنگره سراسري ادبيات غدير ارسال نماييد.

    درج به صورت پيام خصوصي در وبلاگ www.sheerghadir.blogfa.com
    و يا ايميل به ادرس sheerghadir@yahoo.com


    باز هم سلام. به شما و به گنجشک ها و آن گنجشکي که روزي يک لحظه مهمانم شد.
    روي پاهاي کوچکش از پله ها بالا پريد. آهسته وارد اتاقم شد. از ترس اينکه او نترسد نفسم گرفت؛ حتما" مي دانيد اگر کله کوچکش به شيشه بخورد مي ميرد. تکان نخوردم و او آرام و بي خيال اطراف را بررسي مي کرد. روي صندلي ها پريد و بعد ميز بزرگ وسط اتاق. همچنان بي تکان بودم. اما او مرا مي ديد. روي ميزم پريد، سرش را کج و نگاهم کرد:حتما" مرا مي ديد چون پرنده ها رنگ ها را تشخيص مي دهند. آرام به طرف پنجره پريد. جيکي کرد و ... پر کشيد به آسمان.
       1   2   3      >